گریه ی باران

یادته یه روزی بهم گفتی: هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده؟

گفتم: اگه بارون نیومد چی؟

گفتی: اگه چشمای قشنگت بباره، آسمون گریش می گیره.

گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشام خواست بباره تنهام نذار.

گفتی چشم.

 

حالا امروز من دارم گریه می کنم و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد